دانلود رمان بهار خزان pdf اثر ریحانه نیاکام

دانلود رمان بهار خزان pdf اثر ریحانه نیاکام pdf
نام : رمان بهار خزان
نام نویسنده : ریحانه نیاکام
ژانر رمان : عاشقانه , انتقامی , اجتماعی
تعداد صفحات رمان : 661
پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته
شماره پشتیبانی : 09178769327
سرکار خانم زینب شورکی
قیمت : فقط 15 هزار تومان
رمان بهار خزان
دانلود رمان بهار خزان از ریحانه نیاکـام به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم
به ما بپیوندیـد با رمان جذاب این ساعت امـیرعلی به خاطر کینه از خانواده فلاحی ، دختر خانواده را اسیر خـودش مـی کند تا انتقام بگیرد، ولی متـوجه مـی شود بهار دختر آن خانواده نیست و بهار نیز قربانی آن ها است و از طرفی از بهار خـوشش آمده و از طرفی مـی خـواهد به وسیله بهار انتقامش را بگیرد …
خلاصه رمان بهار خزان
تـوی چهار دیواری تاریک و نموری با بوی نایی که از هر سمت مـی آیـد در کنج دیواری فرورفتـه و به حال بدم خـون گریه مـیکنم تمام بدنم درد رفتـه و استخـوان هایم صدا مـیدهند و درد را فریاد مـیزنند، رد ضربه ها روی نم شکـافی ایجاد کرده که خـون ازش سرازیر شـده و دستی که دردش را هم مـیفهمم هم نمـیفهمم! یعنی آنقدر بدنم سر شـده که درد هم برایم بی معنی است.
از خدا مـیخـواهم مرگم را هرچه زودتر برساند و این خیالی بیهوده است! چرا که حتی خـود خدا هم منو نمـیخـواهد و دست رد به سینه ام مـیزند … به عقب برمـیگردم و زندگی سیاهم را مرور مـیکنم ولی چیزی که یادآور روزهای خـوبم باشـد را کمرنگ مـیبینم … قطره اشکم مـیچکد و این کمرنگ ها در زندگی من انگشت شمارند! دومـین قطره مـیچکد و آیا کسی متـوجه نبودم مـی شود؟! سومـین قطره اشک! خدایا مـگر من بنده ات نیستم! به خـودت قسم که تنم طاقت این همه درد را ندارد
قطرات بعدی سیلاب مـیکنند و از سرما مـیلرزم ولی دستی نیست که گرمم کند، کسی را ندارم که نازم را بخرد و دلداریم بدهد … خدا حواست هست من همش “هفده سالمه” برای این همه دردو رنج زیادی کوچک نیستم؟! انقدر درد و سرما تـو وجودم رخنه مـیکنه که سو چشمانم هم کم مـیشود و به خـواب عمـیقـی مـیروم که امـیـدوارم بیـداری نداشتـه باشـد …
رمان بهار خزان