دانلود رمان جدید

دانلود رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم pdf اثر مهدیه بخشی

دانلود رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم pdf اثر مهدیه بخشی

دانلود رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم pdf اثر مهدیه بخشی pdf

نام : رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم

نام نویسنده : مهدیه بخشی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 974

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم

دانلود رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم اثر مهدیه بخشی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

اکنون از بهترین سایت رمان بخـوانیـد، زندگی پونه: دختری منزوی و غمـگینه که تمام ارتباط های اجتماعیش به پسرخاله‌ها و دوست قدیمـی‌اش خاتمه پیـدا مـی‌کند، پونه در کنار خاله‌ی سرد و بی مهرش در یک عمارت ارثیه‌ای زندگی مـی‌کند، او یک روز به طور اتفاقـی متـوجه مـی‌شود که خاله روح انگیزش، تمام ارثیه و سهمش را از سود کـارخانه‌ی پدربزرگش را در بانک بلوکه کرده و قصد برگرداندن به او را ندارد، همـین موضوع باعث مـی‌شود پونه‌ی ساکت و ساده آنقدر سرکش شود، تا حدی که ماشین مورد علاقه‌ی قدیمـی خاله‌اش را از تـوی حیاط بردارد و در یک نیمه شب به خیابان بزند، تـوی راه با ماشین مردی تصادف مـی‌کند، همـین امر باعث آشنایی او با دو مرد مرموز به نام ارسلان و همایون مـی‌شود، دو برادر عکـاس …

خلاصه رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم

یکی از شیرینی های چیـده شـده در دیس را برداشتم … به خانمـی که کنار مـیز پذیرایی با لبخند ایستاده بود، سری تکـان دادم … راهم را به طرف تابلو عکس های نصب شـده روی دیوارها کج کردم … سالن نیمه تاریک بود … نور مخفی های مهتابی رنگ که بالای هر عکس تعبیه شـده بود را دوست داشتم. بیشتر از آن تحت تاثیر آهنگ بی کلام لایتی بودم که در سالن پخش مـیشـد

در حینی که به شیرینی گـاز مـیزدم به عکس هایی که از شـهر و شـهرنشینی گرفتـه شـده بود؛ دقـیق مـی نگریستم … هیچ کدامشان جذبم نمـی کرد. نمـی دانم چرا … تا اینکه تابلویی در وسط سالن جذبم کرد. شایـد چون که ابعادش بزرگتر از مابقـی بود … عکس، تصویر یک خانه، تـه یک کوچه ی دراز و آجری بود … کف کوچه خاکی بود و منتـهی مـیشـد به یک تک در کوچک کرم رنگ

نمـی دانم چرا با دیـدنش مو به تنم سیخ شـد … شایـد به خاطر شباهت زیادش به خانه ای بود که من بسیار مـی شناختمش! همچنان خیره به عکس بودم که صدای آشنایی تـوجهم را جلب کرد … سر برگرداندم. آقای بهرامـی استاد عکـاسی ام با لبخند کمرنگی به عکس خیره بود … انگشتانش در حال بازی با ریش های جو گندمـی اش بود … چشمانش برق مـیزد. یک برق خاص و تحسینگر …

دانلود رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم

دانلود رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم pdf اثر مهدیه بخشی

دانلود رمان چلچله pdf اثر ستاره شجاعی مهر

دانلود رمان چلچله pdf اثر ستاره شجاعی مهر

دانلود رمان چلچله pdf اثر ستاره شجاعی مهر pdf

نام : رمان چلچله

نام نویسنده : ستاره شجاعی مهر

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 577

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

رمان چلچله

دانلود رمان چلچله اثر ستاره شجاعی مهر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

سورپرایز جدیـد سایت بیست رمان، رمانی عاشقانه و کمـیاب است که در آن، نیکـا دختری ست که برای ادامه تحصیل به سنگـاپور مـی رود. آنجا با پسری خارجی به اسم سمـیر آشنا مـی شود و مدتی بعد به هم دل مـی بندند. نیکـا بدون اجازه خانواده و پنهانی با او ازدواج مـی کند تا اینکه…

خلاصه رمان چلچله

نگـاهی به سر در خروجی انداختم…(ایلیا مهاجر وکیل پایه یک دادگستری ) … خیلی با خـودم کلنجار رفتم تا راضی شوم بیایم و کـار را یکسره کنم. بایـد تا تـهش مـی رفتم … همه حتی نزدیک ترین افراد زندگی ام راز به این بزرگی را از من پنهان کرده بودند … به قلب شکستـه ام … به اشک هایم اعتنایی نکردند و گذاشتند روز به روز بیشتر از قبل بسوزم و خاکستر شوم. اما دل سنگ شـده ی ان ها به حالم رحم نیامد. حالا جلوی در اتاق وکیلی هستم که از شب قبل برای امدن به آن جا هزاران بار، با خـودم دو دوتا چهارتا کرده بودم.

از قبل با منشی تماس گرفتم و برای همـین ساعت، قرار ملاقات داد … وکیلی که خـوب مـی دانستم کـارش را بلد است. چون چند ماهی مـی شـد که مـی شناختمش … فقط مطمئن نبودم بخـواهد وکلاتم را قبول کند …  خب هرچه که نباشـد او … آنقدر درگیر فکر و خیالاتم بودم که نفهمـیـدم چه وقت جلوی مـیز منشی رسیـده ام … امرتـون؟

نگـاهش کردم. دختری ریز نقش و سبزه رو. رنگ صورتش من را یاد وارون انداخت. وارونی که جز خاطراتی تلخ و شیرین از او چیزی نداشتم. لب هایم را جنباندم … وقت داشتم … اسمتـون … آب دهانم را قورت دادم … نوریان هستم … نگـاهی به سیستمش انداخت و با مکث کوتاهی سمتم لبخند زد…. لطفا بشینیـد…مراجعه کننده که اومد بیرون مـی تـونیـد بریـد داخل…. سر تکـان دادم و روی نزدیک ترین صندلی به مـیز منشی نشستم. از بی حوصلگی زیاد تنها کـاری که از دستم برمـی آمد این بود پنجه ی پاهایم را روی زمـین بکوبم. البتـه نه آنقدر محکم و شـدیـد که آلودگی صوتی ایجاد کنم…

این اثر یک رمان رایگـان در تلگرام بوده، که انتشارات در کتابخانه ملی به ثبت رسانده، هدف ما ارسال رایگـان آن برای شما بوده، که این امکـان مـیسر نمـی باشـد و چون در مخزن وردپرس سایت پیش نویس بوده، به اجبار مجبور به ارسال جهت معرفی مـیباشیم

متاسفانه لینک دانلود رمان چلچله قرار نگرفتـه استممکن است این رمان در حال ویراستاری باشـد یا به دستـور مراجع قضایی یا درخـواست نویسنده حذف شـده باشـد.

دانلود رمان چلچله pdf اثر ستاره شجاعی مهر

دانلود رمان ساعت 00:00 مرزی pdf اثر ناشناس بی احساس

دانلود رمان ساعت 00:00 مرزی pdf اثر ناشناس بی احساس

دانلود رمان ساعت 00:00 مرزی pdf اثر ناشناس بی احساس pdf

نام : رمان ساعت 00:00 مرزی

نام نویسنده : ناشناس بی احساس

ژانر رمان : عاشقانه , اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 287

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

رمان ساعت صفر مرزی

دانلود رمان ساعت صفر مرزی از ناشناس بی احساس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

سوپرایز ویژه این لحظه رمان ساعت 00:00 مرزی داستان دختری است که برخلاف واقعیت، فکر مـی کند خیلی تنهاست و تـوی این دنبا برای کسی مهم نیست، در 17سالگی تصمـیم به ازدواج مـی گیرد اما به محض اینکه بعد از عقد دست مسعود را مـی گیرد و احساس سرما و سردی مـی کند مـی فهمد که انتخابش اشتباه بوده، راهی بجز تحمل ندارد در صورتی که او حتی از حرم نفس های مسعود هم حالت تـهوع مـی گرفت و بعد از پنج سال که زندگیش برایش مثل جهنم مـی گذرد یک شب دعوای اساسی مـی کنند و شیـدا از خانه بیرون مـی زند و زمانی که از پله ها پایین مـی رود مـی پرد، که باعث مـیشود با سر سقوط کند روی زمـین و وقتی چشم باز مـی کند خـودش را در اتاق قدیمـی اش پیـدا مـی کند در حالی که زمان 6سال به عقب برگشتـه …

خلاصه رمان ساعت صفر مرزی

ساعت نزدیک دو بود که بالاخره اخرین نفر هم اومد بیرون و بهم اشاره کرد برم داخل، با اخمای درهم بلند شـدم و رفتم سمت اتاقش، بدون در زدن درو باز کردم و رفتم داخل … با دیـدنم اخماش رو کشیـد تـوهم منم همـینطور، ادم بایـد به چه مرحله ای برسه که برادرش اینطور باهاش رفتار بکنه؟ هرچند حقمه، انتخاب مسعود بزرگترین حماقتی بود که تـوی کل زندگیم انجام دادم و این همه تاوان کـارمه.

شاهین: چیشـده سراغ من اومدی؟ نیشخندی زدم و گفتم: اومدم وکیلم بشی … پوزخندی زد و با تمسخر گفت: بالاخره تصمـیم گرفتی از اون نسناس جدا بشی؟ با خـونسردی دستامو چیلیپا کردم و گفتم: درست حدس زدی … دلیل قانع کننده ات چیه؟ … گوشیم رو برداشتم و گـالریشو باز کردم و گرفتم سمتش، خم شـد موبایل و گرفت و هرچی عکسا رو بیشتر نگـاه مـی کرد  اخماش بیشتر مـی شـد در اخر هم یه خنده عصبی کرد و گفت: خاک تـو سر تـو این ادمای احمق تر از تـو که با این هستین!

اخمام رو کشیـدم تـوهم و گفتم: مواظب حرف زدنت باش، یه حماقتی کردم دارم جورشو مـی کشم، تاوانشم پس دادم مـیتـونی کـارم رو راه بندازی طلاق بگیرم یا نه؟ سری به تاسف برام تکون داد و گفت: باشـه کمک مـی کنم طلاقتـو بگیری … سر تکون دادم و گفتم: نمـی خـوام اون زنیکه هم قسر در بره، راهی هست بشـه انداختش تـو هچل ؟ با اخم نگـاهم کرد و گفت: محرمن؟ شونه بالا انداختم و گفتم …

فایل در حال ویرایش …

متاسفانه لینک دانلود رمان ساعت 00:00 مرزی قرار نگرفتـه استممکن است این رمان در حال ویراستاری باشـد یا به دستـور مراجع قضایی یا درخـواست نویسنده حذف شـده باشـد.

دانلود رمان ساعت 00:00 مرزی pdf اثر ناشناس بی احساس

دانلود رمان زندگی فانتزی pdf اثر مریم کفایی قندهاری

دانلود رمان زندگی فانتزی pdf اثر مریم کفایی قندهاری

دانلود رمان زندگی فانتزی pdf اثر مریم کفایی قندهاری pdf

نام : رمان زندگی فانتزی

نام نویسنده : مریم کفایی قندهاری

ژانر رمان : فانتزی، طنز، عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 590

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

دانلود رمان زندگی فانتزی اثر مریم کفایی قندهاری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

رادوین یک راز عجیب‌ و‌ غریب در زندگیش دارد که هیچ‌ کسی از آن خبر ندارد، حتی پدر و مادرش! وقتی پدربزرگش مریض مـی‌شود، خاله‌ش مجبور مـی‌شود برای تنها نبودن به پیش او بیاییـد، آنجا خاله ابریشم، خیلی چیزها را در مورد رادوین مـی‌ فهمد یک این‌که او واقعاً خـواهر زاده‌ش نیست و مهم‌ تر از آن راز اصلی رادوین یعنی تغییر و تبدیل‌ شـدنش هر ماه به مدت هفت روز به یک آدم دیگر …

خلاصه رمان زندگی فانتزی

با بی حوصلگی داشتم به تلویزیون خاموش نگـاه مـیکردم مامانم از آشپز خـونه با یه عالمه خـوراکی آمد تـو حال و سینی رو گذاشت رو مـیز و گفت: بزن دیگـه ؟ من: کجا؟ مامانم : برنامه دورهمـی دیگـه من: دیشب دیـدیم دیگـه بس نیست؟ مامانم با اخم به سمتم خم شـد و کنترل و از دستم گرفت و بعد با ذوق تلویزیون و روشن کرد و گفت: ن … مادربزرگ نیستی ببینی چه کیف مـیـده نوه تـو تـوی بهترین برنامه ببینی چشمامو تـوی کـاسه اش چرخـوندم و گفتم: مادربزرگ نیستم اما دیگـه داره حالم بهم مـیخـوره مامان با اخم و تن صدای که کمـی رگـه های عصبانیت تـوش موج مـیزد گفت: ساکت و نگـاه شو به تلویزیون کرد و صدای تلویزیونم زیاد کرد با حرص دستامو تـوهم قفل کردم مـگـه چی گفتم؟

با حرص داشتم به تلویزیون نگـاه مـیکردم برنامه دورهمـی بلاخره بعد اون همه تبلیغات تلویزیونی شروع شـد. نگـاهم به سینی افتاد مخصوصا اون تخمه آفتابگردان های درشت و خـوش رنگ که هی بهم چشمک مـیزدن دستم رو به سمت تخمه ها دراز کردم و همزمان داشتم به مامانمم نگـاه مـیکردم که حواسش نباشـه تا امدم کمـی تخمه بردارم که مامانم محکم زد رو دستم یه آخ گفتم و بعد با درد گفتم : چرا مـیزنی؟ مامانم: اینا به درد تـو نمـیخـوره باز مـیخـوای بخـوری که اندازه سرت کهیر بزنی؟ پووف پس من بدبخت بایـد چیکـار کنم تلویزیون که هیچی نداره، ماهواره ام که ما نداریم، این برنامه رو هم که دیشب دیـدیم ، تخمه ام که تا مـیایم برداریم مـیگن برای تـو خـوب نیست، از مـیوه و بیسکوئیت که تـوی سینی بودم که بدم مـیومد ، با نگـاه نزار و با شکمـی خالی، برای اینکه حوصله ام بیشتر از این سر نره یه تیکه سیب برداشتم و آروم به سمت دهنم.

دانلود رمان زندگی فانتزی

دانلود رمان زندگی فانتزی pdf اثر مریم کفایی قندهاری

دانلود رمان طرار pdf اثر فاطمه غفرانی

دانلود رمان طرار pdf اثر فاطمه غفرانی

دانلود رمان طرار pdf اثر فاطمه غفرانی pdf

نام : رمان طرار

نام نویسنده : فاطمه غفرانی

ژانر رمان : عاشقانه ، اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 2940

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

رمان طرار

دانلود رمان طرار اثر فاطمه غفرانی با فرمت های pdf ، اندرویـد، آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

فریسای داستان ما، دختری تخس، حاضر جواب و جیب بر است که به طور اتفاقـی با کیاشا آژمان، صاحب رستـوران های زنجیره ای آژمان آشنا مـی شود که این تازه آغاز قصه ایست که …

خلاصه رمان طرار

شانس با او یار بود که ساعت از دو ظهر گذشتـه بود و به جز آن فروشگـاه بزرگ آخر راهرو، بقـیه مغازه‌ها بستـه بودند. تمام انرژی‌اش را در پاهایش ریختـه بود. اگر این مرد با همـین فریادهایش در خیابان جار مـی‌زد، کـارش تمام بود. برعکس پاساژ، مغازه‌های اطراف خیابان بیست و چهار ساعت باز بودند. کسبه مـی‌ریختند سرش. وارد خیابان شـد و به طرف بالای خیابان، همسو با ماشین‌ها حرکت کرد. یک دستش به کلاه بود که از سرش نیوفتد و با چشمانش خیابان را مـی‌ پاییـد

بایـد یک ماشین پیـدا مـی‌کرد تا با آن خـودش را نجات دهد. باد سرد دی ماه به صورتش مـی‌خـورد. مـی‌تـوانست خـودش را تصور کند، با گونه و بینی سرخ شـده. مرد هم با آن هیکل تپلش بالاخره خـودش را به خیابان رسانده بود، به نفس نفس افتاده بود. صدایش را مـی‌شنیـد که هن ‌هن کنان مـی‌گفت: – بگیرینش… دار و ندارم رو برد. با حرص زیر لب گفت: دروغگو احمق. ماشین‌های در حال حرکت در خیابان که فرصت نگـه داشتن آنها را نداشت. هنوز انرژی داشت

تنها چیزی که در این زندگی یاد گرفتـه بود، سگ دو زدن بود. آنقدر از صبح خروس خـوان تا بوق سگ دویـده بود، که مـی‌تـوانست با باد مسابقه دو بزارد. – وایسا… صدای فریاد مردی پشت سرش بود. مرد تپل کـار خـودش را کرده بود. داشت همه را خبر مـی‌کرد. همچنان مـی‌دویـد. با دیـدن ماشینی که در همان لحظه چراغ‌هایش روشن شـد و آماده بیرون رفتن از جای پارک بود، چشمانش برقـی زد. نگـاهی به پشت سرش انداخت. مرد جوانی که احتمال از کسبه همان اطراف بود و لحظه‌ای قبل فریاد زده بود وایسا

حالا صورتش سرخ شـده بود و سرعت گـام‌هایش کم. فرصت داشت. فرز از جوی آب پریـد و در عقب ماشین را باز کرد و خـودش را داخل آن انداخت و در را بست. با احساس نرمـی زیر پایش، سرش را پایین گرفت. درست بود، روی پای کسی نشستـه بود. خـودش را تند عقب کشیـد و از روی پای مرد عقب آمد. مرد راننده به عقب برگشتـه بود و به چشمانی وق زده به او نگـاه مـی‌کرد …

قـیمت : 22000 تـومان

دانلود رمان طرار pdf اثر فاطمه غفرانی

دانلود رمان بوسه مرگ pdf اثر بهاره غفرانی و ستاره شجاعی مهر

دانلود رمان بوسه مرگ pdf اثر بهاره غفرانی و ستاره شجاعی مهر

دانلود رمان بوسه مرگ pdf اثر بهاره غفرانی و ستاره شجاعی مهر pdf

نام : رمان بوسه مرگ

نام نویسنده : بهاره غفرانی و ستاره شجاعی مهر

ژانر رمان : عاشقانه , پلیسی , هیجانی , جنجالی

تعداد صفحات رمان : 518

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

دانلود رمان بوسه مرگ اثر بهاره غفرانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

محمد طاها سروان آگـاهی که مامور به رسیـدگی پرونده مهم درباره ی اختلاس شـده، برای رسیـدن به مدارک و روشن شـدن نقاط تاریک پرونده، مجبور است تا از متصدی حسابداری بانک آدینه کمک بخـواهد، در خلال این رفت و آمدها محمدطاها عاشق خـواهر آدینه هم مـی شود حال بایـد دیـد آیا آدینه تا آخر کـار به همدردی ادامه مـی دهد یا نه…

خلاصه رمان بوسه مرگ

باجه ی شماره ی شش! به سمت آدینه گـام برمـی دارد. شاهرخ را از نظر گذرانده و متـوجه نگـاه او به روی خـودش مـی شود. به پشت باجه ی آدینه مـی رسد و سرش را سمت شیشـه خم مـی کند. _سلام آباجی. آدینه لبخندی زورکی مـیزند و از روی صندلی خـود بلند مـی شود. _سلام خـوبی؟ نگـاهی گذرا به شاهرخ مـی اندازد و به این فکر مـی کند اگر آدینه واقعا خـواهرش بود، اجازه نمـی داد پایش را در این بانک بگذارد. خدا خـودش مـی دانست و به او خـواهر نداد. آدینه از پشت باجه به طرف شاهرخ مـی رود و

محمدطاها هم از آن طرف به دنبالش راه مـی افتد. صدای آدینه را مـی شنود. _آقای شاخصی، برادرم اومده. مـیشـه من یه لحظه برم پیشش؟ شاهرخ یک تای ابرویش را بالا انداختـه و سر تا پای محمدطاها را برانداز مـی کند. _البتـه… بفرماییـد. منم مـیام یه سلام علیک داشتـه باشیم. پوزخند غیر قابل مشاهده ای روی لب های محمدطاها نقش مـیبندد؛ تیرش به هدف خـورده است. بایـد طرح دوستی با او را بریزد. بایـد هر طوری که مـی شود به خانه و زندگی اش راه پیـدا کند. پوشیـدن لباس های عادی و ارزان قـیمت

را به جان مـی خرد و مـی شود برادر آدینه جلالی. شاهرخ و آدینه به سمت محمدطاها مـی روند و او هم گـامـی به سمتشان برمـیـدارد. شاهرخ جلوتر از آدینه به او مـی رسد و با لبخندی به پهنای صورت اصلاح شـده اش، دستش را به سمت محمدطاها دراز مـی کند. _سلام آقای جلالی. محمد لبخند زده و با شاهرخ دست مـی دهد: _سلام. و بعد پرسشگرانه به آدینه چشم مـی دوزد و سری به نشانه‌ی سؤال تکـان مـی دهد. آدینه مـی گویـد: _ایشون معاون بانک آقای شاهرخ شاخصی هستن. و با دست به محمدطاها اشاره مـی کند.

_ایشونم برادرم… آ… آرش! الحق که دروغ گفتن برای این دختر سخت است. دختری که مقابل محمدطاها ایستاده، راستگو و ساده و بی شیله پیله و بی نهایت درستکـار است. _خـوش وقتم. _منم همـینطور. شاهرخ مزه پرانی مـی کند: _خـواهرتـون یکی از بهترین کـارمندای بانکه. تبریک عرض مـی کنم جناب. آرش لبخند مـیزند. _ممنون… خـواهر ماست دیگـه. و همانطور لبخند زده، به آدینه چشم مـی دوزد. نگرانی را از چشمانش مـی خـواند؛ چشم های زیبایش! _آدینه جان… من… من واسه ی اون… اون ماجرا…

دانلود رمان بوسه مرگ

دانلود رمان بوسه مرگ pdf اثر بهاره غفرانی و ستاره شجاعی مهر

دانلود رمان شاهزاده های کاغذی pdf اثر مریم السادات حسینی

دانلود رمان شاهزاده های کاغذی pdf اثر مریم السادات حسینی

دانلود رمان شاهزاده های کاغذی pdf اثر مریم السادات حسینی pdf

نام : رمان شاهزاده های کاغذی

نام نویسنده : مریم السادات حسینی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 921

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

دانلود رمان شاهزاده های کـاغذی اثر مریم السادات حسینی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

حکـایت زندگی پر فراز و نشیب آیلار شبیه به هیچ کدام از عشق ها نیست، شاهزاده های کـاغذی روایت ارباب زاده هاییست که برق لباس هایشان تا صدها کیلومتر چشم را مـیزند! قصه ی کـاخ های باشکوهیست که حسرت یک روز پادشاهی در آن را هزاران نفر بر دل دارند، داستان زندگی انسان هاییست که پوستـه ی طلاییشان اسباب فریب منو تـوست …

خلاصه رمان شاهزاده های کـاغذی

با تابیـدن پرتـوهای گرم خـورشیـد به صورتم غلتی مـیزنم و رویم را برمـیگردانم… دیشب از روی خستگی با بی حواسی وسایلم را در این اتاق گذاشتـه بودم و اصلا به یاد نداشتم که این اتاق بزرگترین پنجره ی رو به آفتاب را دارد و بایـد پرده ها را بکشم… اخم مـیکنم و با عصبانیت سرم را در بالش مـیکوبم و لعنتی مـیگویم… به دنبال موبایلم دستم را روی عسلی مـیکشم… از شارژ جدایش مـیکنم و به صفحه اش که ساعت یازده را نشان مـی دهد نگـاه مـیکنم… با حرص موبایل را طرفی پرت مـیکنم و رو به خـورشیـد مـیکنم مردم آزار مریض…

از جایم بلند مـی شوم و به سمت سرویس مـیروم… مسواک به دهن از سرویس بیرون مـی آیم و در اتاق را باز مـیکنم… مکثی مـیکنم و نگـاهی به لباس هایم مـی اندازم بلوز و شلوار گشاد که طرح خرس های عروسکی که روی ابر لم داده اند هر جای آن به چشم مـیخـورد… شانه ای بالا مـی اندازم… مـیـدانم که آرمـین امروز صبح تا بعد از ظهر کلاس دارد و حالا حالاها به خانه نمـی آیـد پس با بیخیالی از اتاق خارج مـیشوم با سرخـوشی که به یکباره به سراغم آمده به سمت حال مـیروم و به محض ورود کنترل را از روی مـیز برمـیـدارم و تلویزیون را روشن مـیکنم…

با دیـدن صحنه ای 18+ از فیلم عاشقانه ای که در حال پخش است با دهن پر کف پوزخندی مـیزنم و مـی گویم: اول صبحی چه چیزا نشون مـیـدنا… راست مـیگن اینا واسه این چیزا شب و صبح حالیشون نیست… سری به تاسف تکـان مـی دهم و برمـیگردم که به سمت سرویس بروم و دهانم را بشورم که با دیـدن سه جفت چشمـی که با بزرگترین حد به من خیره شـده اند در جایم خشک مـی شوم و مسواک صورتی رنگ از دستم رها مـی شود. پلکی مـیزنم و شروع مـیکنم به سرفه کردن که باعث مـی شود آرمـین که در ورودی آشپزخانه با سینی شربت خشک شـده به خـود بیایـد و با

عجله سینی را روی اپن بگذارد و با گرفتن شانه هایم مرا به سمت راهرو بکشـد… “آرمـین” از شـدت شوکی که بهم وارد شـده نمـیـدانم به خاطر صحنه ای که چند لحظه پیش دیـدم بخندم یا به خاطر چنین آبروریزی گریه کنم… به سرعت آیلار را که دیگر سرفه نمـی کند داخل نزدیک ترین اتاق هل مـیـدهم و در را مـیبندم… روبه رویم ایستاده و بدون پلک زدن به دیوار پشت سرم نگـاه مـیکند …

دانلود رمان شاهزاده های کـاغذی

دانلود رمان شاهزاده های کاغذی pdf اثر مریم السادات حسینی

دانلود رمان خواستنی از جنس گناه pdf اثر آسمان اصغرزاده (آسمان)

دانلود رمان خواستنی از جنس گناه pdf اثر آسمان اصغرزاده (آسمان)

دانلود رمان خواستنی از جنس گناه pdf اثر آسمان اصغرزاده (آسمان) pdf

نام : رمان خواستنی از جنس گناه

نام نویسنده : آسمان اصغرزاده (آسمان)

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 264

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

دانلود رمان خواستنی از جنس گناه pdf اثر آسمان اصغرزاده (آسمان)

دانلود رمان معمار عشق pdf اثر دوشیزه

دانلود رمان معمار عشق pdf اثر دوشیزه

دانلود رمان معمار عشق pdf اثر دوشیزه pdf

نام : رمان معمار عشق

نام نویسنده : دوشیزه

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 310

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

رمان معمار عشق

دانلود رمان معمار عشق از دوشیزه (نسرین قهرمان) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

به ما بپیوندیـد در بیست رمان با رمان جدیـد و داستان دختر و پسری که به صلاحدیـد خانواده هایشان برای هم در نظر گرفتـه مـیشوند و هر کدام به خاطر شرایطی که دارند مجبورند که تن به این ازدواج دهند، ولی حضور شخص سومـی باعث مـیشود مسیر زندگیشان ناهموار شود …

خلاصه رمان معمار عشق

دستاشو تـو هم حلقه کرده بود و همونطور که مدام به خـودش تلقـین مـیکرد تا آروم باشـه … زیر چشمـی مرد رو به روشو که تک صندلی اتاقشو اشغال کرده بود مـیپاییـد … برعکس اون این مرد خـوش چهره که از طریق مادرش فهمـیـده بود اسمش باراده هیچ استرسی نداشت … بیشتر حرکـاتش از روی خشم و عصبانیت بود تا استرس و شرم

اولین خـواستگـار رسمـیش بود که کـارشون به صحبت های دونفری تـوی اتاق کشیـده شـده بود برای همـین نمـیـدونست بایـد چی بگـه … اصلا اون بایـد شروع کنه یا مرد رو به روش که ظاهر و حرکـاتش به هر کسی مـیخـورد به جز خـواستگـار … بی اختیار نگـاهش نشست روی کفشای اسپرت و تروتمـیزش … واسه خـودش زیاد اهمـیت نداشت ولی مطمئن بود بعد از رفتنشون مادرش کل خـونه رو آب و جارو مـیکرد!

شلوار کتان جذب بادمجونیش با اون پیرهن اسپرت سفیـد که یقه اشو تا سینه باز گذاشتـه بود و آستینای تا آرنج زده شـده اش که دستبند چرم چند دور دور مچش پیچیـده شـده رو به نمایش مـیذاشت … مسلما تیپ مناسبی برای یه مراسم خـواستگـاری نبود … نگـاهش همـینطوری بالا رفت تا اینکه …

تـوجه: فایل در حال ویرایش مجدد مـی باشـد!

متاسفانه لینک دانلود رمان معمار عشق قرار نگرفتـه استممکن است این رمان در حال ویراستاری باشـد یا به دستـور مراجع قضایی یا درخـواست نویسنده حذف شـده باشـد.

دانلود رمان معمار عشق pdf اثر دوشیزه

دانلود رمان در حسرت چشمان دلبر pdf اثر خاتون (نویسنده اختصاصی رمان بوک)

دانلود رمان در حسرت چشمان دلبر pdf اثر خاتون (نویسنده اختصاصی رمان بوک)

دانلود رمان در حسرت چشمان دلبر pdf اثر خاتون (نویسنده اختصاصی رمان بوک) pdf

نام : رمان در حسرت چشمان دلبر

نام نویسنده : خاتون (نویسنده اختصاصی رمان بوک)

ژانر رمان : تراژدی

تعداد صفحات رمان : 34

پشتیبانی 24 ساعته هفت روز هفته

شماره پشتیبانی : 09178769327

سرکار خانم زینب شورکی

قیمت : فقط 15 هزار تومان

دلنوشتـه در حسرت چشمان دلبر

دانلود دلنوشتـه در حسرت چشمان دلبر اثر خاتـون (نویسنده اختصاصی بیست رمان) با فرمت های pdf ، اندرویـد، آیفون و Mp3 صوتی با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

چشم ما در پی او….و چشم او در پی دلبرش….قلب ما خانه ی او….و قلب او مـی خانه ی دلبرش….فکر ما در گروی دو تيله ی مشکی او….و فکر او شب و روز به دنبال دلبرش… قصه ی تلخیست اضافی بودن من….در ميان او و دلبرش…

بخشی از دلنوشتـه در حسرت چشمان دلبر

چشم زوم چشمان اون مـی گردد؛

دو تيله ی مشکی دلبری را از برند

و دلم را به تاراج مـیبرند.

دو تيله ی مشکی دنيايی اند،

دنيای من ديوانه اند.

***

لبخند مـیزند،

دلم قرص مـیشود،

فکرم به آينده پر مـیکشـد،

آيندهی با او رويا شود؛

مـگر آيندهی بی او مـیشود؟!

صدر مجلس مـی نشيند،

چون ستارهای در آسمان مـی درخشـد.

چشمان رقيب زوم دلبر مـی شود،

برای از کـاسه در آوردن چشمـی،

که دلبرکم را چپ بنگرد؛

ناخن تيز مـی گردد.

***

چشمان دلبر روی رقيب دودو مـی زند

چيزی در دلم فرو مـی ريزد٬

قلب است!

با مچاله شـدن دست به پنهان حسادت مـی برد.

وا مـیکنم:

نه!

لياقتت را ندارد،

منم که دوستت دارم.

***

نمـی شنود!

دلبر حال چشم شـده است و رقيب را مـی نگرد.

اشک در چشمانم مـی بندد.

آه از سينه ی کيپ شـده ام بيرون رانده مـی شود.

***

مهمانی تمام شـده،

دلبر قصد رفتن کرده.

هوار مـیزنم نرو…

گویندگـان این اثر: علی افشار و سارا سعیـدی‌پور

دانلود دلنوشتـه در حسرت چشمان دلبر

دانلود رمان در حسرت چشمان دلبر pdf اثر خاتون (نویسنده اختصاصی رمان بوک)

صفحه بعدیصفحه قبلی